جدول جو
جدول جو

معنی نیابت گری - جستجوی لغت در جدول جو

نیابت گری(بَ گَ)
جانشینی. نایبی. عمل نیابت گر:
نویسم خطی زین نیابت گری
مسجل به امضای پیغمبری.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ گَ)
خلیفه. جانشین. وکیل. (ناظم الاطباء). نایب
لغت نامه دهخدا
(نَ گَ)
عمل خیانتگر. عمل خائن:
از خیانتگری است بدنامی
وز بدی هست بد سرانجامی.
نظامی.
کام دل هست و کامرانی هست
در خیانت گری چه آری دست.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نَ گَ)
پارسائی و عدالت و صداقت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
جانشین، داد گوی داد گزار (وکیل داد گستری)، به نمایندگی جانشین قائم مقام، وکیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیانت گری
تصویر دیانت گری
پارسائی و عدالت و صداقت
فرهنگ لغت هوشیار